هنوز توی حس و حال قشنگ اون بوسه بودم مانتو و شلوار مدرسه مو پوشیدم مقعنه مو انداختم رو شونم و کیفم گرفتم دستم رفتم پایین پشت میز نشستم حواسم به اتفاق توی حموم بود و لبخنده گنده رو لبام بود 

سیاوش: 

الهی قربون خانوم خوشگلم بشم که حواسش هنوز پرته عشق جان من کاشی زودتر کنکورش بده و عروسی کنیم اخ عاشقتم گل دختر تمام حواسم بهش بود که ماکان بهش نزدیک شد خواست بزنه تو سرش که فریادم رفت هوا « مااااکااااان » کپ کرد نفس حواسش جمع شد از عصبانیت درحال منفجر بودن که سریع نفس به سمتم اومد دستمو گرفت و کشون کشون منو برد حتی خداحافظی هم نکردیم عصبانی بودم شدید چشمام به موهای رقاص نفس افتاد شد آب رو آتیش نزدیک در بودیم نگه داشتمش و با لبخند شروع کردم موهاشو بافتم کش دست نفس ازش گرفتم موهاشو بستم مقنعه شو گرفتم سرش کردم و دراخر پیشونیش بوسیدم و دستش گرفتم و رفتیم بیرون ماشینم خراب بود مجبور بودیم با تاکسی بریم رسیدیم سرکوچه سوار اولین تاکسی شدیم و رفتیم به سوی مدرسه ????

گرفتم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ربات پرنما صبرم سر اومد Kashikaran تخفیفان جایگزین داربست وبسایت دفاع شخصی بانوان