از حموم که بیرون اومدم سیاوش موند کاراشو بکنه رفتم در کمد باز کردم جلوش وایستادم مثل متفکرها به کمدم خیره شدم امروز چی بپوشم ؟؟؟؟؟ ته کمد یه لباس سفید خودنمایی کرد لبخند شیطانی روی لبام اومد برگشتم به در حموم نگاه کردم و لبخندم پررنگ تر شد با حوله رفتم نشستم روی به روی آیینه سشوار به برق زدم و خواستم موهامو خشک کنم یهو از دستم افتاد درواقع نیفتاد سیاوش ازم گرفت - چرا کارهای کع وظیفمه رو انجام میدی !؟ خندیدم برگشتم تا سیاوش کارشو انجام بده موهام حسابی بلند سیاوش منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه تشریفات مجلل درنیکا _ رشت سئو سایت نرم افزار حسابداری شایگان سیستم خبرنامه تخصصی طراحی و سئو سنجش امیر کبیر انیمه ساب آموزش رایگان دروس ابتدایی و متوسطه سایت اینترنتی پدر شیعه امام علی (ع) https://khorshiditrading.com